وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بَایتِهِ إِنَّهُ لَایُفْلِحُ الظلِمُونَ» «1»
ستمکارتر از کسى که بر خدا دروغ بسته، یا آیات او را تکذیب کرده، کیست؟ یقیناً ستمکاران، رستگار نخواهند بود.
مىگوید:
آیه درباره کافران نازل شده، از این رو مردم در شمول آن بر غیر کافر غفلت مىکنند، در صورتى که آیه دو گروه دیگر را شامل مىشود، یکى کسى که خود را مسلمان مىنامد یا دیگران او را مؤمن و مسلمان مىشمرند ولى بر خدا دروغ
مىبندد، مانند اینکه: گفته او سخن مشرکان است، یعنى غیرخدا را ولىّ مىگیرد و او را مىخواند تا نزد خدا شفاعتش کند، و دیگرى کسى است که با نظر خود چیزى را به دین خدا مىافزاید. «2» این سخن که توسّل به بزرگان دین و طلب شفاعت از آنان موجب کفر و شرک است، ناشى از عدم بررسى معناى دقیق شفاعت نزد امامیّه است. وهّابیان افراطگرى خاصى دارند که مرهون نگرش ساده آنان به معانى دقیق توسّل و شفاعت است که شفاعت را خواندن غیر خدا مىدانند و بر اساس آیه شریفه:
وَ أَنَّ الْمَسجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُواْ مَعَ اللَّهِ أَحَدًا» «3»
و مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا مپرستید.
و آیه:
وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَایَضُرُّهُمْ وَ لَایَنفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلَآءِ شُفَعؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبُونَ اللَّهَ بِمَا لَایَعْلَمُ فِى السَّموَ تِ وَلَا فِى الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ» «4»
و آنان به جاى خدا چیزهایى را مىپرستند که نه زیانى به آنان مىرسانند و نه سودى به آنان مىدهند؛ و مىگویند: اینان شفیعان ما نزد خدایند. بگو:
آیا خدا را به شفیعانى خبر مىدهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع] نمىشناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مىدهند، منزّه و برتر است.
از آن نهى مىکنند.
ولى این سخنان از جهاتى مخدوش است و مهمترین اشکال، مغالطه محتوایى آن است. به همین جهت بزرگان و علماى امامیه، به ویژه متأخّران، این قبیل موضوعات را به دقّت مورد تحلیل قرار داده و با دلایل متقنْ شفاعت را اثبات کرده و از اشکالات و شبهات منتقدان به خوبى پاسخ دادهاند.
همان گونه که اشاره شد، یکى از اشکالات بر شفاعت این است که: درخواست شفاعت از اولیاى الهى عبادت غیر خداست و نظرى است که مشرکان نسبت به معبودهاى خود داشتند:
وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَایَضُرُّهُمْ وَ لَایَنفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلَآءِ شُفَعؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبُونَ اللَّهَ بِمَا لَایَعْلَمُ فِى السَّموَ تِ وَلَا فِى الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ» «5»
و آنان به جاى خدا چیزهایى را مىپرستند که نه زیانى به آنان مىرسانند و نه سودى به آنان مىدهند؛ و مىگویند: اینان شفیعان ما نزد خدایند. بگو:
آیا خدا را به شفیعانى خبر مىدهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع] نمىشناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مىدهند، منزّه و برتر است.
پاسخ آن است که: بین تقاضاى شفاعت از اولیاى الهى از جانب مؤمنان، و درخواست شفاعت از بتها از جانب مشرکان، تفاوت جوهرى است.
مشرکان معتقد بودند اولًا، خدا موجود مقدس و والا و برتر از عبادت بندگان است و بشر نمىتواند او را بشناسد و بپرستد. ثانیاً، خدا تدبیر امور عالم، از جمله زندگى بشر را به فرشتگان و اختران و انسانهاى مقرّب واگذار کرده است، و انسان براى تقرّب به خدا باید آنها را عبادت کند:
أَلَا لِلَّهِ الدّینُ الْخَالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَآءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرّبُونَآ إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِى مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِى مَنْ هُوَ کذِبٌ کَفَّارٌ» «6»
آگاه باشید! که دین خالص ویژه خداست، و آنان که به جاى خدا سرپرستان و معبودانى برگزیدهاند [و مىگویند:] ما آنان را جز براى اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنند، نمىپرستیم. بىتردید خدا میان آنان [و مؤمنان] درباره آنچه که اختلاف مىکنند [و آن آیین توحید و شرک است] داورى خواهد کرد؛ قطعاً خدا آن کس را که دروغگو و بسیار ناسپاس است، هدایت نمىکند.
و چون اداره جهان و سرنوشت ما به آنان سپرده شده، براى رفع نیاز و دفع ضرر باید به پیشگاه آنان تضرّع کرد. از این رو در برابر تمثال و مجسّمه بتها به عبادت و خضوع آن مدبّران مىپرداختند، که باعث شد به مرور زمان همین بتها معبود جاهلان و عوام مشرکان قرار گیرد:
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ» «7»
[به آنان] گفت: آیا آنچه را [با دست خود] مىتراشید، مىپرستید؟!
مشرکان بر این اساس، از بتها، یا از فرشتگان و بزرگان بشر درخواست شفاعت مىکردند. قرآن نیز این کار را نکوهش مىکند که چرا مشرکان غیر از خدا چیزى را عبادت مىکنند که هیچ ضرر و نفعى براى آنان ندارد، و مىگویند: اینها شفیعان ما پیش خدا هستند.
اما مؤمنان چنین اعتقادى نسبت به اولیاى الهى ندارند و هرگز آنان را نمىپرستند؛ زیرا بر این باورند که غیر از خدا، هیچ کس صلاحیّت عبادت را ندارد:
وَ مَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدّینَ حُنَفَآءَ وَ یُقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُواْ الزَّکَوةَ وَ ذَ لِکَ دِینُ الْقَیّمَةِ» «8»
در حالى که فرمان نیافته بودند جز آنکه خدا را بپرستند، و ایمان و عبادت را براى او از هرگونه شرکى خالص کنند، و حقگرا باشند، و نماز را برپا دارند، و زکات بپردازند؛ و این است آیین استوار و ثابت.
هُوَ الْحَىُّ لَآإِلهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعالَمِینَ» «9»
اوست زنده [بىزوال]، هیچ معبودى جز او نیست، پس او را در حالى که ایمان و عبادت را براى او [از هر گونه شرکى] خالص مىکنید، بپرستید.
همه ستایشها ویژه خدا پروردگار جهانیان است.
مؤمنان، تنها خدا را ربّ و مدبّر عالم مىدانند و معتقدند خدا، هم
«ربّ العالمین»
و مدبّر همه جهان هستى و هم ربّ یکایک موجودات و انسانهاست.
قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِى رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلّ شَىْءٍ وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «10»
بگو: آیا جز خدا پروردگارى بجویم در حالى که او پروردگار هر چیزى است؟! و هیچ کس جز به زیان خود [عمل زشتى] مرتکب نمىشود، و هیچ سنگین بارى بار گناه دیگرى را بر نمىدارد؛ سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان خواهد بود، پس شما را به [حقّانیّت] آنچه درباره آن [با مردم مؤمن] اختلاف مىکردید، آگاه مىکند.
و او را از همه به خود نزدیکتر مىدانند:
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَ لکِن لَّاتُبْصِرُونَ» «11»
و ما به او از شما نزدیکتریم، ولى نمىبینید.
و بر این اعتقادند که خدا به بندگانش نزدیک است و حوایج آنها را از خود برطرف مىسازد:
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنّى فَإِنّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِى وَلْیُؤْمِنُواْ بِى لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» «12»
هنگامى که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعاى دعا کننده را زمانى که مرا بخواند اجابت مىکنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند [و به مقصد اعلى برسند].
و از خود انسان به وى نزدیکتر است تا جایى که بین او و قلبش حایل مىشود:
یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِوَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» «13»
اى اهل ایمان! هنگامى که خدا و پیامبرش شما را به حقایقى که به شما [حیات معنوى و] زندگى [واقعى] مىبخشد، دعوت مىکنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمى و دلش حایل و مانع مىشود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلماً همه شما به سوى او گردآورى خواهید شد.
و از وساوس درونى او نیز آگاه است:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسنَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» «14»
همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش [نسبت به معاد و دیگر حقایق] به او وسوسه مىکند، مىدانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم.
افزون بر این، مؤمنان، براى هیچ کس در عالم، جز خدا استقلالى در کار معتقد نیستند، حتى درباره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که از هر ولىّ و ملکِ مقرّبى برتر است، معتقدند که بدون مشیّت خدا، مالک هیچ نفع و ضررى براى خود- چه رسد به دیگران- نیست:
قُل لَّآأَمْلِکُ لِنَفْسِى ضَرًّا وَ لَانَفْعًا إِلَّا مَا شَآءَ اللَّهُ لِکُلّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَایَسْتَقْدِمُونَ» «15»
بگو: من براى خود قدرت دفع زیان و جلب سود ندارم، مگر آنچه را که خدا بخواهد؛ [وظیفه من فقط ابلاغ پیام خداست] براى هر امتى سرآمدى معین و اجلى محدود است، هنگامى که اجلشان سرآید، نه لحظهاى پس مىمانند و نه پیش مىافتند.
و فرشتگان مقرّب الهى را مطیع محض او مىدانند که بدون اذن و امر او گفتار و کردارى از خود ندارند:
لَا یَسْبِقُونَهُبِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» «16»
در گفتار بر او پیشى نمىگیرند، و آنان فقط به فرمان او عمل مىکنند.
مؤمنان معتقدند چنان که همه آفرینش هستى و تدبیر عالم به دست خداست:
أَلَا لَهُ الخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» «17»
آگاه باشید که آفریدن و فرمان [نافذ نسبت به همه موجودات] مخصوص اوست؛ همیشه سودمند و با برکت است، پروردگار عالمیان.
همه شفاعت هم از آنِ اوست:
قُلْ لّلَّهِ الشَّفعَةُ جَمِیعًا» «18»
بگو: شفاعت، یکسره ویژه خداست.
و هر شفیعى باید از جانب آن مدبّر عالم، مأذون در شفاعت باشد.
یُدَبّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَ لِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ» «19»
همواره کار جهان را [با قوانینى استوار و منظم] تدبیر مىکند. [کار] هیچ واسطهاى [در همه جهان هستى براى جابجایى عناصر وترکیب اجزا وبه جریان انداختن امور] جز پس از اذن او نیست. این است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستید؛ آیا متذکّر [حقایق] نمىشوید؟
چنان که مشفوعٌ له (شفاعت شونده) باید از ناحیه خداوند تعیین گردند:
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَایَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَ هُم مّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» «20»
خدا همه گذشته آنان و آیندهشان را مىداند، و جز براى کسى که خدا بپسندد شفاعت نمىکنند، و آنان از ترس [عظمت و جلال] او هراسان و بیمناکند.
و بدون تردید بتهاى بىشعور که مالک هیچ چیز نیستند صلاحیّت شفاعت کردن را ندارند:
أَمِ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَآءَ قُلْ أَوَ لَوْ کَانُواْ لَایَمْلِکُونَ شَیًا وَ لَایَعْقِلُونَ» «21»
[نه اینکه بىخبران، درباره قدرت خدا نمىاندیشند] بلکه به جاى خدا [از بتان] شفیعانى براى خود گرفتهاند. بگو: آیا [از آنها شفاعت مىخواهید] هر چند مالک چیزى [و اختیاردار شفاعتى] نباشند و علم و عقلى نداشته باشند [و پرستندگان خود را نشناسند؟]
اما فرشتگان، پیامبران و حتى مؤمنان از شفاعت به معناى دعا و طلب مغفرت، برخوردارند.
قرآن درباره فرشتگان مىفرماید:
تَکَادُ السَّموَ تُ یَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلئِکَة یُسَبّحُونَ بِحَمْدِ رَبّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ أَلَآ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» «22»
نزدیک است آسمانها از فرازشان [به سبب عظمت وحى] بشکافند و فرشتگان، پروردگارشان را همواره همراه با سپاس و ستایش تسبیح مىگویند، و براى کسانى که در زمین هستند، درخواست آمرزش مىکنند؛ آگاه باشید! بىتردید خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
و درباره پیامبران چنین مىفرماید:
وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیًما» «23»
و هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق خدا از او اطاعت شود. و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند.
همچنین درباره مؤمنان چنین آمده است:
وَ الَّذِینَ جَآءُو مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَ نِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَ لَاتَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلًّا لّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» «24»
و نیز کسانى که بعد از آنان [انصار و مهاجرین] آمدند در حالى که مىگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که به ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان نسبت به مؤمنان، خیانت و کینه قرار مده.
پروردگارا! یقیناً تو رؤوف و مهربانى.» «25»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- انعام (6): 21.
(2)- تفسیر المنار: 7/ 294، ذیل آیه 21 سوره انعام.
(3)- جن (72): 18.
(4)- یونس (10): 18.
(5)- یونس (10): 18.
(6)- زمر (39): 3.
(7)- صافّات (37): 95.
(8)- بیّنه (98): 5.
(9)- غافر (40): 65.
(10)- انعام (6): 164.
(11)- واقعه (56): 85.
(12)- بقره (2): 186.
(13)- انفال (8): 24.
(14)- ق (50): 16.
(15)- یونس (10): 49.
(16)- انبیاء (21): 27.
(17)- اعراف (7): 54.
(18)- زمر (39): 44.
(19)- یونس (10): 3.
(20)- انبیاء (21): 28.
(21)- زمر (39): 43.
(22)- شورى (42): 5.
(23)- نساء (4): 64.
(24)- حشر (59): 10.
(25)- توحید در قرآن، جوادى آملى: 2/ 593- 602، با تلخیص.